ای نزدیک ترین

در نهفته ترین باغها دستم میوه چید
و اینک شاخه ی نزدیک! از سر انگشتانم پروا مکن.
بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست،عطش آشنایی ست.
درخشش میوه ! درخشانتر
وسوسه ی چیدن در فراموشی دستم پوسید
دورترین آب ریزش خود را به راهم فشاند
پنهانترین سنگ
سایه اش را به پایم ریخت
و من! شاخه ی نزدیک!
از آب گذشتم ،از سایه بدر رفتم،
رفتم،غرورم را بر ستتیغ عقاب آشیان شکستم
و اینک در خمیدگی فروتنی ،به پای تو آمده ام.
خم شو،شاخه ی نزدیک!

سهراب

چند وقت پیش بابام یه بسته آورد به اسم گنج سوخته(پژوهشی در موسیقی عهد قاجار) یک کتاب و ۵ تا نوار بود .اسم آهنگاشو که نگاه کردم ،کلی ذوق کردم.چندشب پیش که وقت کردم طرف اول نوار اولو گوش کردم ،کلی خندیدم.میدونی ...یه جورایی خیلی بامزه بود .مثلا یه قطعه بود کمانچه صفدر خان با آواز قلی خان!جالب بود که قلی خان فقط ها هاها... میکرد(البته اگه همین قلی خان واینا نبودن شاید هیچ وقت شجریانی هم به وجود نمیومد)به هر حال برای من جالب بود .هنوز که وقت نکردم بقیه شو گوش کنم ولی فکر میکنم از این به بعد تصنیف هم داره
مثل تصنیف سه پنج روز است که یار من نیامد یا تصنیف چهره به چهره (که شجریان هم خوندتش)
خواستم براتون عکس بذارم،وقت نکردم که یه عکس درست و حسابی پیدا کنم.حالا اگر از تخیلتون استفاده کنید ازتون ممنون میشم!

-من این روزها اوضاعم قاطی پاطی بود،یه تصادف کوچولو هم داشتم که نزدیک بود هردوتا ساق پام بشکنه.واسه همینم شما بی سروتهی وبلاگ منو ببخشید،قول میدم که درست بشه(همین روزا...)
-یه چیز قشنگ هم بگم و فعلا بای بای...
-<<اگر هنوز زنده ای،به خاطر آن است که هنوز به آنجا که باید باشی نرسیده ای.>>
من نمیدونم که به چه چیزایی باید برسم،(شاید هم فکر میکنم که نمیدونم)تو چطور؟