بیا ای خسته خاطر دوست!ای مانند من دلکنده و غمگین!

من اینجا بس دلم تنگ است.

بیا ره توشه برداریم،

قدم در راه  بی فرجام بگذاریم...

(اخوان)

دو روز دیگه تولدمه ،اما حالم یه جوریه،دعا کنید خوب بشم!

عید فطر همه تون مبارک باشه دوستای من


چی میشد اگه بارون بیاد نم نم
چکه چکه،قطره قطره،عین شبنم؟
من توی باغ شالاپ شولوپ میکنم،شاد هستم
میرم روی پشت بوم،زبر بارون میرقصم
بذار بارون بباره روی پوستم
نمیتونه داخل بشه که،ضد آبه پوستم
(شل سیلور استاین)
-آخه چرا هربار بارون میاد،یا نصف شبه یا من کلاس دارم؟بابا...من...میخوام برم زیر بارون!!
چند وقت پیش که بارون اومد،انقدر ببار ای بارون شجریان رو گوش دادم که یه وقت عقده ای نشم...من بارون میخوام...
-راستی جند شب پیش رفتم تئاتر خسیس رو دیدم.کلی خنده دار بود

ای نزدیک ترین

در نهفته ترین باغها دستم میوه چید
و اینک شاخه ی نزدیک! از سر انگشتانم پروا مکن.
بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست،عطش آشنایی ست.
درخشش میوه ! درخشانتر
وسوسه ی چیدن در فراموشی دستم پوسید
دورترین آب ریزش خود را به راهم فشاند
پنهانترین سنگ
سایه اش را به پایم ریخت
و من! شاخه ی نزدیک!
از آب گذشتم ،از سایه بدر رفتم،
رفتم،غرورم را بر ستتیغ عقاب آشیان شکستم
و اینک در خمیدگی فروتنی ،به پای تو آمده ام.
خم شو،شاخه ی نزدیک!

سهراب

چند وقت پیش بابام یه بسته آورد به اسم گنج سوخته(پژوهشی در موسیقی عهد قاجار) یک کتاب و ۵ تا نوار بود .اسم آهنگاشو که نگاه کردم ،کلی ذوق کردم.چندشب پیش که وقت کردم طرف اول نوار اولو گوش کردم ،کلی خندیدم.میدونی ...یه جورایی خیلی بامزه بود .مثلا یه قطعه بود کمانچه صفدر خان با آواز قلی خان!جالب بود که قلی خان فقط ها هاها... میکرد(البته اگه همین قلی خان واینا نبودن شاید هیچ وقت شجریانی هم به وجود نمیومد)به هر حال برای من جالب بود .هنوز که وقت نکردم بقیه شو گوش کنم ولی فکر میکنم از این به بعد تصنیف هم داره
مثل تصنیف سه پنج روز است که یار من نیامد یا تصنیف چهره به چهره (که شجریان هم خوندتش)
خواستم براتون عکس بذارم،وقت نکردم که یه عکس درست و حسابی پیدا کنم.حالا اگر از تخیلتون استفاده کنید ازتون ممنون میشم!

-من این روزها اوضاعم قاطی پاطی بود،یه تصادف کوچولو هم داشتم که نزدیک بود هردوتا ساق پام بشکنه.واسه همینم شما بی سروتهی وبلاگ منو ببخشید،قول میدم که درست بشه(همین روزا...)
-یه چیز قشنگ هم بگم و فعلا بای بای...
-<<اگر هنوز زنده ای،به خاطر آن است که هنوز به آنجا که باید باشی نرسیده ای.>>
من نمیدونم که به چه چیزایی باید برسم،(شاید هم فکر میکنم که نمیدونم)تو چطور؟


-قشنگه،نه؟
-داریم اسباب کشی میکنیم. به نظر من هیچ کاری تا این حد خسته کننده نیست.
-اوه مهر داره میرسه،و باید با کمال تاسف و حزن و اندوه و...بگم که از مهر ،فقط هفته ای ۱ یا۲ بار میتونم بنویسم.(نه که الان هر روز مینویسم!؟)

سلام

انگار دو هفته تموم شد ،پس نظر بدین دوستای خوبم!(لطفا)
-راستی به خاطر تاخیر زیادم معذرت ممیخوام
-دوستون دارم!

چگونه باز به ماتم نشست خانه ما
هزار نفرین باد
 به دستهای پلیدی
که سنگ تفرقه انداخت در میان ما
حمید مصدق

چه احساسی دارین وقتی یک نفر که مثلا دوستتونه اونقدر خودخواه باشه که شما رو از دوست واقعیتون جدا کنه و از این کارش احساس خوشنودی کنه؟باهاش چی کار میکنین؟
-راستی  خواهش میکنم پیامهای خوبتونو برام بفرستید.از همه تون ممنونم.

سلام !اگه میشه برید اینجا رو ببینید؛بهتره؛نظر هم بدیدلطفا!!
http://helaleh.persianblog.com


عروسک کوچولوی قشنگ من
تمام رویاهای کودکی من
کجا هستی؟
پیدایت نمی کنم.
اتاقم رو میگردم و باز هم میگردم
صدات رو از پشت دیوارهای حیاط میشنوم
که میگه : اگه میتونی منو بگیر
ولی چرا نمیبینمت؟
به من بگو کجا هستی
دیگه قایم باشک بازی بسه.
بیا دیگه خسته شدم
کجا هستی عروسک قشنگ چشم آبی من؟
برگرد عروسک من
عروسک کوچولوی قشنگ من!

سلام دوستای خوبم!!!!

سلام!
نمیدونید چقدر دلم برای شما و بلاگ اسکی تنگ شده بود؟
دوستتون دارم.

خسته ام. خسته!
خسته ی خسته ی خسته.
ودلم هوای یک دوست کرده. یک آشنای قدیمی!......

استاد می گوید:
-ازهر برکتی که خداوند امروز به شما ارزانی داشته استفاده کنید برکت را نمیتوان ذخیره کرد. هیچ بانکی نیست تا برکت دریافت شده را به آن بسپاریم. و هرگاه مایل بودیم از آن استفاده کنیم.اگر از برکات استفاده نکنیم برای همیشه از دست میروند.
خداوند میداند که ما در زندگی هنرمندان خلاقی هستیم.یک روز گل مجسمه سازی به ما میدهد یک روز قلم مو و بوم یا یک قلم!اما هرگز نمیتوانیم از گل روی بوم نقاشی ویا از قلم روی مجسمه استفاده کنیم.
هر روز معجزه خود را دارد.برکات را بپذیرید کار کنید آثار هنری کوچک خود را همین امروز بیافرینید.
فردا برکات دیگری دریافت خواهید کرد .
پائولو کوئیلو
بیایید از برکات هر روزمان استفاده کنیم و از خداوند مهربانمان تشکر کنیم واز او بخواهیم که به ما شایستگی این همه نعمت را بدهد.

خدایا !
مرا تا آنگاه که عمرم به جامه خدمت در راه طاعت تو باشد زنده بدار.
پس هر زمانی که بیم آن رود کهمزرع عمرم چراگاه شیطان گردد پیش از آنکه شدت غضبت به سوی من بشتابد یا خشمت بر من مستحکم گردد مرا به سوی خود فراگیر.
قسمتی از ترجمه دعای بیستم صحیفه سجادیه
کتاب نیایش
دکتر علی شریعتی

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود  
                                           دیده راروشنی از خاکدرت حاصل بود
راست چون سوسن وگل از اثر صحبت پاک
                                          بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود
دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد
                                          عشق میگفت بشرح آنچه بر او مشکل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
                                        چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
دوش بر یاد حریفان بخرابات شدم
                                        خم میدیدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
                                        مفتی عقل درین مسئله لایعقل بود
آه از این جور و تطاول که درین دامگه است
                                        واه ازآن عیش و تنعم که در آن محفل بود
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی
                                        خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقه کبک خرامان حافظ
                                       که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود

-------

سلام
خیلی وقته چیزی ننوشتم.
رفته بودیم مسافرت
خوش گذشت
از امروز دوباره شروع می کنم


فقط میتونم بگم فردا امتحان دارم.بقیه شو خودتون حدس بزنید!!!!!