بچه ها ببینید من اصلا نه وقتشو دارم نه میتونم الآن جمله های قشنگ و.... بنویسم(اگه جمله بندیها م افتضاحه ببخشید)
فقط میخواستم بگم که یه نفر هست که خیلی به کمک ما احتیاج داره و شاید تو دقیقا هونی باشی که میتونه بهش کمک کنه...
ببین یه جوونی هست که سرطان خون داره...و خیلی زیاد به خون احتیاج داره....ولی کسیکه خونش بهش بخوره خیلی کمه....
نمیدونم چرا ولی انگار یه چیز دیگه به جز گروه خون مهمه...باید آزمایش بدید...ببینید اگه یه نفر از خانواده تون هم این آزمایشو بده معلوم میشه که خونتون بهش میخوره یا نه؟
آزمایشHLA کلاس یک(۱)
به روش سلولژی
آدرس:خیابان کارگر شمالی-بالاتر از پارک لاله-نرسیده به پمپ بنزین-آزمایشگاه بهار
باید بگی که برای حسین صحراگرد میخواهی خون بدی.
اگه میتونی همین امروز برو.....
۲ماه اصلا زیاد نیست
برای باقی مونده عمر یه جوون اصلا زیاد نیست
برای یه بچه یک ساله این که فقط ۲ماه دیگه باباشو ببینه خیلی کمه...
یادت باشه که شاید تو همونی باشی که خدا بهش اجازه داده که جون یه بنده شو نجات بده...
فقط خواهش میکنم این مطلبو تو وبلاگهاتون بنویسید....اینطوری حداقل افراد بیشتری باخبر میشن...
شنبه دیگه تولدمه....از اونجایی که فرصت ندارم از همین حالا تولد مبارک
چرا من اینطوری شدم؟؟؟
انگار یادم رفته وبلاگ نوشتنو....نزدیکه یه ساله که نمینویسم
خوشحالم
برای این همه مهربونی خدا
یکشنبه باروووون اومد
چه بارون قشنگی
عین دیوونه ها رفته بودم زیر باروون
یک باد وحشتناک هم میزد
و من شانس آوردم که هیچیم نشد
مامان میگه باد پاییز بده
برای همین نمیذاره پنجره باز کنم
ولی..آخه نمیشه که
شیشه رو دوست ندارم
از پنجرههای بسته متنفرم
.....
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
................................
..................
......